مديريت استراتژيك در شركت هاي بزرگ تنها امكانات ابزاري زياد، براي انجام كارهاي بزرگ كافي نيست. بلكه با امكانات محدود اما مديريت قابل هم ميتوان كارهاي بزرگ انجام داد.آنچه در حركت كوچكسازي سازمانهاي بزرگ به چند بخشي رخ ميدهد، تغيير ساختار سازماني و طراحي ساختار ناب است. وقتي قصد براين است كه شركتي بزرگ بهعلت كارايي پايين به چند شركت بخشي تقسيم شود، بايد خدماتي از بيرون خريداري شود.در كوچكسازي چند پرسش مطرح ميشود. نظير فعاليت سازمان تك محصولي است يا چندمحصولي و كوچكسازي براي كدام بهتر است.برخي مديران دولتي رغبت چنداني به كوچكسازي شركتهاي خود ندارند، چون فكر ميكنند بازوهاي قدرت خود را از دست ميدهند. شركتهاي بزرگ براي موفقشدن و موفقماندن از روشهاي گوناگوني استفاده ميكنند. اين روشها در دهههاي مختلف و باتوجه به شرايط زمان متفاوت هستند و اين شايد يكي از دلايل مهم ماندگاري آنان در بازار باشد. تقسيم يك شركت بزرگ به شركتهاي كوچكتر نيز يكي از اين روشهاست كه موضوع بحث دكتر ناصر ميرسپاسي سخنران نخستين نشست مهرماه خانه مديران بود. تقسيم يك شركت بزرگ به شركتهاي كوچكتر كه اصطلاحاً كوچكسازيDOWN ) SIZING) ناميده ميشود، در دهه 1980 آغاز شد و امروز شركتهاي بسياري اين روند را تجربه كردهاند كه برخي موفق و بسياري ناموفق بودهاند. زيرا زمان و شرايط مناسب براي مبادرت به اين كار بسيار اهميت دارد. اگرچه چندبخشيكردن شركتهاي بزرگ با هدف كارآمدتر ساختن آنها در شرايط رقابتي بازار انجام ميشود، اما اين كار ممكن است بر بعضي واحدهاي سازمان يا شركت نظير منافع سازمان يا شركت در كل و يا تعديل نيروي انساني تاثير بگذارد. بنابراين اگر اين روند بدون تحليل و تحقيقات مناسب و دقيق و بدون توجه به تمام جوانب صورت بگيرد، پيامدهاي جبرانناپذيري را در پي خواهد داشت و ممكن است هزينههاي سنگيني را متوجه شركت كند. به گزارش خبرنگار ما، سخنران كه مشاور واحدهاي صنعتي و رئيس هيات مديره انجمن علوم مديريت ايران است، در سخنان خود در جمع مديران اجرايي و اقتصادي سپس به تشريح وضعيت نيروي انساني و روابط كار در شركتهاي چندبخشي يا(HOLDING) پس از كوچكسازي شركتهاي بزرگ، پرداخت. وي درباره آثار كوچكسازي شركتهاي بزرگ از نظر منابع انساني، چگونگي تقسيم وظايف بين شركت مادر و شركتهاي چندبخشي و امكانسنجي كوچكسازي و ايجاد شركتهاي اقماري از شركتهاي بزرگ سخناني ايراد كرد. آقاي ميرسپاسي باتوجه بهوجود تناقض ميان تئوري و عمل در روند مديريت سازمانهاي ما گفت، متاسفانه ما گاهي در تئوريهاي محض ميمانيم و گاهي تنها بهدنبال راهكارهاي اجرايي هستيم اما «امانوئل كانت» ضمن اينكه اين دو را لازم و ملزوم ميداند، معتقد بود، «عملكردن بدون اتكا به نظريه يك حركت و فعاليت كور و نظريهپردازي بدون توجه به واقعيتها، فقط يك بازي ذهني است.» وي افزود، اگرچه طي دودهه گذشته به كمك روش سعي و خطا برخي مديران ما تواناييهايي را بهدست آوردهاند اما اين دليل كافي بهنظر نميرسد كه چنين مديراني ميتوانند واحدهاي بزرگ را اداره كنند. زيرا مديران بايد پيوسته و مستمر دانش و تخصص خود را افزايش و بهروز نگه دارند. «پيتر دراكر» ميگويد تنها امكانات زياد ابزاري براي انجام كارهاي بزرگ كافي نيست بلكه با امكانات محدود اما مديريت قابل هم ميتوان كارهاي بزرگ انجام داد. بهنظر من امروز دنيا به سمت نوانديشي در حركت است و كوچكسازي ياDOWN ) SIZING) انديشهاي است كه با ضرورت تحولات جهاني، تغييرات خاصي را حاصل كرده است. ما نيز بايد بررسي كنيم كه در اين حركت جديد چه انديشهاي را بايد در پيش بگيريم. اما در روند مديريت استراتژيك تحولات زير در مراحل مختلف وجود داشته است:
مبلغ قابل پرداخت 21,380 تومان
برچسب های مهم
اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.
ایجاد وب سایت یا